یــــــک روز
دست در دست کسانی که دوستشان داریم یکدیگر را میبینیم
آن روز...
نگاهم نکن!
کناریت حسودی میکند
آن روز...به هیچ کسی نمیتوانم چیزی بگویم!
تاوان دیدن چشمان زیبایت را حتی دیگر اشک ها هم نمیتوانند بدهند
چون من زن زندگی مردی هستم و تو رویای زن دیگری آن روز فقط خواهم شکست...
"دوستت دارم هایت" چه شد؟
آن زن رویاهایت چگونه نگاهت کرد که عاشقش شدی؟
آن روز من خوشبختم...اما...
"عاشق" نیستم تو حسم را کشتی دیگر نمیتوانم عاشق باشم!
تو کسی بودی که فکر میکردم نمیتوانم حتی یک روز به فکرت نباشم
راستش نیستم...فقط...
گاهی کابوس میبینم در آغوش کسی که عاشقم هست آرامش دارم
اما...
نمیدانم چرا گاهی در آغوشش آرام "نامت" را زمزمه میکنم...
تو هم هنوز مرا میخواهی...
میدانم!
آن روز به چشمانم نگاه نکن پر از "اشک" است
کسی که دوستش دارم فکر می کند "سرما خورده ام"
اما
تو میدانی چه آشوبیست در دلم...
همسرت نام مرا صدا میزند!
با تعجب برمیگردم
تبریک!
تو دیگر پدر شدی
دختری هم نام من...!
اما هنوز مغروری...
و این غرور توست که نابود کرد دنیای زیبایمان را.